شادکامی چیست؟
سارا هیأت؛ روانشناس بالینی و موسس و مدیرعامل ندای آرامش جوان
باآنکه به نظر می رسد مطالعات پیرامون شادکامی و احساس بهزیستی قدمت چندانی ندارد اما بررسی ها نشان می دهد ارسطو در ۲۵۰۰ سال پیش به آن پرداخته است. از نظر او شادکامی در پائین ترین سطح معادل موفقیت و کامیابی بوده و در بالاترین سطح شادمانی ناشی از معنویت قرار دارد. بدین گونه ارسطو شادی را رسیدن به زندگی معنوی می داند. همچنین افلاطون شادی را حالتی از انسان می داند که بین سه عنصر قوه ی عقل یا استدلال، احساسات و امیال تعادل و هماهنگی وجود داشته باشد (دیکی ۱۹۹۹).
شادکامی از جمله پدیده های روانشناختی است که تعاریف متعددی برای آن وجود دارد، در یک تعریف شادکامی به معنای “هیجان مثبت” است که تأثیر ژرفی بر ساز و کارهای جسمی-شناختی و روانی در مکانیسم انسان دارد و عملکرد او را در زمینه های مختلف بهبود می بخشد (گلدبرگ،۱۹۹۷؛ آندروز، ۱۹۸۹).
هنگام تجسم یک روز شاد چه تصویری در ذهن شما نقش می بندد؟ آیا به راستی شاد زیستن و شادکامی مفهومی منحصر به فرد است و هر کس به فراخور تجارب خود آن را به گونه ای تبیین می نماید؟
نظریه پردازان روانشناسی در سال های پایانی قرن بیستم توجه به احساسات درونی مثبت را مورد توجه خاص قرار دادند (آرگیل ۲۰۰۱). آرگایل بین احساس خوشی و شادکامی نیز تمایز قائل می شود و می گوید: احساس خوشی یکی از رایج ترین شیوه هائی است که فرد شادمانی خود را با آن تعریف می کند. آرگیل معتقد است افراد دارای خلق های متعدد منفی بسیاری مانند خشم، اضطراب و افسردگی هستند، ولی تنها یک خُلق مثبت دارند که تحت عنوان خوشی توصیف می شود. از این نظر شادمانی سه جزء دارد،یک جزء آن احساس خوشی و دو جزء دیگر شامل رضایت از زندگی وعدم وجود عاطفه منفی است.خوشی بعد عاطفی ورضایت بعدشناختی شادکامی می باشد.
نظریه پردازان همچنین شادکامی را از سه جهت مورد توجه قرار دادند: ۱- سنجش میزان شادکامی ۲- بررسی عوامل موثر برشادکامی ۳- شیوه های افزایش شادکامی (کشاورز، افشار، خوش کنش،۱۳۸۷).
سلیگمن در سال ۲۰۰۲ میلادی نظریه شادکامی خود را در مقابل نظریه معروف خود (درماندگی آموخته شده) ارائه داد، این نظریه به مفهوم “اودایمونیا” ارسطو شباهت بسیاری دارد، ارسطو شادکامی را با خوب بودن، نیکی کردن و زندگی در سایه آن برابر می داند. سلیگمن نیز با پیروی از این مفهوم شادکامی را شناسایی و رشد توانایی ها و قدردانی در کار و عشق بیان کرده است. سلیگمن شادی را تنها به معنای خلق و خوی شاد و لبخندزدن همیشگی مطرح نمی کند، بلکه شادی را به عنوان افزایش رضایت از زندگی می داند.
گذشته از تعاریف مختلف شادکامی در روانشناسی ادبیات فارسی نیز اشعار بسیاری در وصف شادکامی دارد از جمله این رباعی از خیام نیشابوری:
برخیز و مخور غم جهان گذران بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفائی بودی نوبت به تو خود نیامدی از دگران
خیام به زیبائی با اشاره به پیشگیری از افکار منفی و غیر واقعی، شادمان زیستن را توصیه می نماید. او معتقد است انسان به طور فطری در جستجوی شادی و تجربه حالات خوشایند است. خیام معتقد است شادکامی حاصل نگرش خوش بینانه نسبت به رویدادها است.
با همه این اوصاف و تعاریف مختلفی که از شادکامی وجود دارد قدر مسلم آن است که شادی یکی از هیجانات اساسی انسان بوده و هست و هزاران سال است که در جستجوی راه های رسیدن به آن تلاش می کند.